از اون تنهایی و فکر کردن و راه رفتن رسیدم به خلوت تنهایی مسقط. باز همون دفتر. باز همون خاطرات. چقدر دنیا کوچیک و تکراریه... بعد از سه سال. هیچی عوض نشده. دوباره تجهیز کردم و دارم توش نفس میکشم... کاش قدر خدا رو بدونم. خدایا امشب بدجوری دلم هواتو کرده
جولای خدا...برچسب : نویسنده : jolayekhodaa بازدید : 133